1-خانوم شماره بدم پاره میکنی؟ 2- خانوم ببخشید مستقیم از كدوم طرفه 3- خانوم شماره ی کفشمو بدم؟ 4- (در برخورد با چنتا دختره زیبا) هنوز فصله هلو نشده 5- (در برخورد با چنتا دختره کم سن) اِ مهد كودك تعطیل شد شما اومدین بیرون. 6- حاج خانومم ماچ خانوم ۷- آهای خانوم كجا كجا ۸- از اون بالا كفتر میآید ۹- آخ چشم ..فدات بشم ۱۰- نازتو بخورم ..شب شام نخورم 11- خانونم شما دو تا سه قلوئید؟ 13- این روزها همه به من شماره میدهند شما چطور 12- دهات چه خبر؟ 14- فدات و بخورم 15- قربونت بچسبم 16- فدات بگردم 17- خودت مگه خواهر مادر نیستی؟ 18- خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟ 19- جیگرتو یواشکی بخورم 20- ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین 21-هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم (NEW) از دختری که بدت اومده: انشاالله مثل زهره سی دیت بیاد بیرون به دختر چادری: بعضی ها پول ندارند توی چادر زندگی میکنند باز هم به دختر چادری :بهشون بگویید راست میگن چادریها کچل هستند چادر سر میکنند به دختر عینکی :بگوییدشما اگر عینکت را برداری سیاه وسفید میبینی به دختر خوش هیکل:بگویید بابای شما بنا بوده که هیکل به این قشنگی را برات درست کرده به یک دختر معمولی : میتونم شماره کفشت رو بردارم یه زنگ بزنم به یه دختری که دماغش دراز است: بگویید دماغت رو بده بانک بهره اش رو بگیر اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونید بندازید! 1-خانوم شما بینیتونو ختنه کردید؟ 2-خانوم شما دماغتونو مدل خوکی عمل کردید؟ 3-خانوم میاید دماغامون عوض؟ 4-اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره 5-اینو دماغشو تازه خریده برچسبش و نکنده 6-خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟ 7-دماغت پریوده نوار بهداشتی گذاشتی روش؟ 8-میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟ 9-ده بار دیگه دماغت وعمل کنی تازی میشی مثل اِبی 10-خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟ 11-خواستی ماشین بخری وانت بخر بینیت و بندازی عقب
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره ازنگرانی و ناراحتی دیوونه می شه… مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو ازاین اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام …. سایت پاتوق۹۸ پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که بهجمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند
من / عشق پاك يعني سرزمين لحظه يعني بيداد عشق من باختن عشق جان يعني زندگي ليلي و قمار مجنون در عشق يعني ... شدن ساختنعشق دليعني كلبه وامق و يعني عذرا عشق شدن من عشق فرداي يعني كودك مسجد يعني الاقصي عشق / من *** عشق آميختن افروختن يعني به هم عشق سوختن چشمهاي يكجا يعني كردن پر ز و غم دردهاي گريه خون/ درد بيشمار عشق من يعني الاسرار كلبه مخزن اسرار يعني ***** ***
قبل از ازدواج خوابیدن تا لنگ ظهر، بعد از ازدواج بیدار شدن زودتر از خورشید. نتیجه گیری اخلاقی: سحرخیز شدن نتیجه گیری اخلاقی:كسب اعتبار نتیجه گیری اخلاقی:تقویت معده نتیجه گیری اخلاقی:ورزیده شدن نتیجه گیری اخلاقی:همدردی با خانمها
زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله
جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدیدي رو كسب كنید.
حال میاد انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن یعنی ششتون حال میاد.
عاطفی عمیقی با چای و نسكافه پیدا كردن.
بیزاری، بیذاتی، بیماری، سیرابی، لیوانی، خوشحالي، ناراحتي و سایر
مواقع بهترین امكان رو در اختیار دارین.
دوستان جدید و زیادی از نوع خفن پیدا كنین.
بس دوستتون دارن شما رو به شكل شیرینی میبینن و درك نوع دوستی به
شما بسیار عمیقتر خواهد بود.
سیگاری ها حرص نمیخورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب
داشته باشین.
كنین و كلی پول به جیب بزنین.
روشن كردن آتیش میتونین روش روشن كردن كبریت در میان باد و بوران رو
به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یك قهرمان ملی معرفی كنید.
كه اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه.
خونه، پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی كه تا حالا زیاد بهشون توجه ن
كردین يا لازم نيست اسمي ازش برده بشه بیشتر آشنا بشین.
قیمت و همچنین انواع آدامسهای p.k، خروس نشان، relax و غیره آشناتر
میشین و احساس مي كنيد (البته خودتون) به آدمی خوشبو با دندونای
سفید مبدل شدين.
جیبتون سنگینی میكنه راحت بشین.
میتونین زندگی كنین و مشكل آلودگي هوا آنچنان آزارتون نميده.
اميدوارم قضيه رو زياد جدي نگرفته باشيد چون در اين مقوله (سيگار
كشيدن) نه تنها اصلا فوايدي يافت نميشه بلكه جز انواع و اقسام مضرات
چيزي ديگه عايد نخواهد شد. يه نگاهي به تصاوير زير بندازيد و تو رو خدا با
چشم باز نگاه کنيد و بخاطر داشته باشيد كه :
ادعای بزرگی، به بزرگ منشی و كام گرفتن
از لحظات ناب و ارزشمند زندگيست... نه کام گرفتن از سیگار بينوا !
برنامه هفتگی خانمهای ایرانی (طنز)
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم "فال قهوه روسی یخ زده" نازی گفته "شوهرت واست یه انگشتر می خره" خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای "روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس" ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی "ظروف عتیقه". می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس "بدن سازی" جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعا از این زندگی "خسته " شدم! چیه همش مثل کلفتها کنج خونه! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار! مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟ زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟! |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ برای شادابی و نشاط شما دوستان عزیز درست شده منتظر نظرات شما هستم دلتون شادولباتون همیشه خندون
بهمن 1389 آذر 1389 آبان 1389 شهريور 1389 تير 1389 AuthorsLinks
(。◕ ‿◕。)♀N!L! JoOoOoN♀(◡‿◡✿) SpecificLinkDump
....وعشق صدای فاصله هاست |